زمانی که کفشها برایش برمی گشتند تا مردی سراسرعشق و عرفان قدم در کوچه های غم زده شهر بگذارد و نگاههای دزدانه کودکان را پاسخ دهد ، ما چه می دانیم که در دل او چه می گذشت . آهسته آهسته پیش میرفت در حالیکه همان کفشهای کهنه اش هم حمد و تسبیح خدای را به جا می آوردند و چگونه بود که زمین در زیر پاهای استوارش تاب تحمل داشت .ما چه میدانیم که او کیست فقط می دانیم که نامش علی(ع) بود .
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شب رو نیستم
من پهلوان عالمم …
دانلود آهنگ » با قدسیان آسمان »
۱ دیدگاه
Comments feed for this article
2009/09/10 در 22:06
پاپوش
واقعا که انسان بزرگ و بی نظیری بوده.. خوش به حالش..
به قول شهریار آدم می مونه که چه آیتی از خداوند بوده این مرد؟!!